من به دنیا اومدم ....
آهسته و آروم .... به جز چند نفر ، کسی از حضورم مطلع نشد .....
من زندگی کردم ،
آهسته و آروم ..... پر از شکست و پیروزی شدم .... گاهی فکر می کنم شکستهام بیشتر از پیروزهام بود ....
من بودم و هستم ....
و خدا گفت ، من اشرف مخلوقاتم .... و من شرمنده ی اون شدم ،
من زنده هستم ....
آرزوی زندگی دارم ، و خدا گفت ، زندگی کنم .... و من دنیاشو پر از سیاهی کردم ... و من شرمنده ی اون شدم ....
با شروع این وبلاگ ، منم دوباره شروع می کنم .... زندگی می کنم ... و زنده بودن رو تجربه می کنم ....
من توبه می کنم ..... از همه ی گناهام ....
من می خوام اشرف مخلوقات باشم ....